zQbLWoeUL

يکشنبه 6 مرداد 1398
6:47
nima


کلیک کنید 52 [ T y p e h e r e ] همسایهی پری روبروی اینه ایستاد و مانتوی مشکی اش را که دیگر رنگ رویش رفته بود پوشیدو موهایی بلندش را با کش باریکی پشت سرش جمع کرد. مقنعه اش را سر کردو انتهای موهایش را که از مقنعه بیرون زده بودداخل مانتوپنهان کرد.در دلش آشوبی بر پا بود .میدانست نبایدبدون اجازه ی مادرش این کار را بکند ، اما وسوسه ی زیبا شدن ؛ دیده شدن ،در نهایت خواسته شدن بد جوری به جانش چنگ می انداخت . اگه یه ذره تغییر کنم شاید به چشم این مرد مغرور وجذاب بیام ،پس « » ارزش غر غر ها و دعوای مامانم رو داره سپس باعظمی راسخ تر رو به مادرش گفت: -مامان من میرم ارایشگاه منیر خانوم ...موهام خیلی بلند شده بدم یه کم مرتبش کنه
[ بازدید : 396 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به cool است. || طراح قالب avazak.ir
ساخت وبلاگ تالار مشاور گروپ لیزر فوتونا بلیط هواپیما تهران بندرعباس اسپیس تجهیزات عقد و عروسی تعمیر کاتالیزور تعمیرات تخصصی آیفون درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]